محل تبلیغات شما
جایی مابین مرز خیال و باز هم خیال 
واقعیتی است خیالی 

.

شاید دیروز کودکانه از پرچین دنیا می پریدم 

و از باغ همسایه سیبی می چیدم 

اما اگر خودم نبودم 

خودم بودم بی کم و بیش 

که از پرچین هیچ دنیایی بالا نرفتم

و زنگی را بی اجازه به صدا نیاوردم

و هرگز سیبی نخوردم

سیب ها سهم آدمها بود 

و من سیاره نشینی تنها در برزخ خیال بودم

سهم من نه سیب بود و نه گندم 

سیب را آدم خورد و گندم را حوا 

من غم را از سفره هبوط برداشتم 

و همان دم دیدم که پدرم آدم لبی گزید

و حوایی نگرانم شد 

من غم خوردم و نه هابیل گشتم و نه قابیل 

سهم من همین آوارگی باغهای خیال است و بس

.

اینحا کماکان چراغی از محبت بیادت روشن است.

سنسورها و کاربرد آن در PLC

نقش نهاد ها و سازمانها در توسعه و ترویج فرهنگ عفاف و حجاب

بررسی تأثیر استفاده از فاضلاب شهری بر روی تغییرات غلظت نیترات، فسفات و مواد آلی در عمق¬های مختلف خاک¬هایی با بافت سبک و سنگین

خیال ,سیبی ,باغ ,پرچین ,آدم ,غم ,و نه ,از پرچین ,همان دم ,برداشتم و همان ,هبوط برداشتم و

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Terry's life کتابخانه عمومی شهدای بنادکوک دیزه صبح زاهدی reitijelbo هیئت زوّارالحسین علیهم السلام فروشگاه ساعت مچی | طرح 2014 cilriafifi كانون فرهنگی مسجد صادقیه نـیـاســــــر froncongcomwa وبلاگ تفریحی